لعنت بر این  پرستیژ که بی خاصیت است !

اقلیت تاثیر گذار مفسد می تواند آبروی اکثریت مصلح را ببرد . هر جامعه ای چه مذهبی و چه غیر مذهبی پر است از آدم های معمولی که با افرادی نیمه فعال اداره می شود که با هر بادی واکنش نشان می دهند و به جنبش در می آیند و حرکتی رو به جلو یا که معکوس دارند و آبروی خود را که با انتخاب ها و تخصص ها و موضع گیری ها و  پیوند ها بدست آورده اند گاه خرج می کنند و گاهی هم احتکار می کنند برای روز مبادا.
خیلی فرق است میان واکنش ها و جنبش های افرادی که به نوعی نه آبرو دارند و نه صلاحیت دارند و نه مقبولیت با آدم هایی که صلاحیت و مقبولیت و آبرو را با هم دارند. و فرق است بین آدم هایی که آبرو و مقبولیت دارند اما صلاحیت ندارند با آدم هایی که آبرو و صلاحیت دارند اما مقبولیت و محبوبیت در بین اکثریت‏ را ندارند.
 
لعنت بر این  پرستیژکه بی خاصیت است !و برای از کف ندادنش  افراد را مجبور می کند حرف ناحق بزنند و یا شایعه سازی و قلم فروشی کنند و روزی از فساد و دزد ها و مختلس ها دفاع کنند و زمانی قصاص را زیر سوال ببرند و روزی حجاب را و زمانی تهاجم فرهنگی با ابزارهای اینترنتی و ماهواره ای را منکرشوند و خلاصه اینکه بجای پشتیبانی از حکم اسلامی حرکت معکوس به سمت جاهلیت داشته باشند و مشغول بازی با احکام اخلاقی و عبادی و حقوقی کند.
در قبر آبرو و پرستیژ نمی خواهند بلکه عمل می خواهند.روزی سیاستمداری بر بالین جسم نیمه جان شخص دانایی که  دوست نزدیکش بود ایستاد و در فکر فرو رفت که چگونه پست خود را حفظ و ارتقا ببخشد و با ثروتش چه کند!
ناگهان دوست دانا را دید که اشکش سرازیر شد و ثروت و  پست بالاتر را فراموش کرد.پرسید تو دیگر چرا گریه می کنی؟ تو که وضع بدی نداری!؟
دانای نیمه جان گفت: اکنون من فاصله ای تا بازخواست خدا ندارم و  اگر از من بپرسد که اعتباریی و آبرو داشتی و می توانستی با آن وام ازدواجی جور کنی و نکردی و دست فقیری را بگیری و نگرفتی و حرفی بزنی و انحرافی را جلو گیر باشی و نزدی تا آسیبی نرسد و بعد با ما حساب می کردی آن وقت جوابی ندارم بدهم!
سیاستمدار به فکر فرو رفت که او از آبروی خرج نشده اش سوال  می شود و من از مسئولیت و ثروتم پرسش نمی شود؟!پس تلنگری شد برای بیداری.