خلاصه ای از زندگی امام

امام خمینی رحمه الله در روز 20 جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی هم زمان با سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانواده ای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر علیهاالسلام به دنیا آمد.

پدر بزرگوار ایشان، مرحوم آیت اللّه سید مصطفی موسوی، از معاصران آیت اللّه العظمی میرزای شیرازی رحمه الله بود و در حالی که بیش از 5 ماه از ولادت امام نمی گذشت، به دست طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمّال حکومت وقت، به دلیل سر دادن ندای حق طلبی به شهادت رسید.

امام خمینی رحمه الله دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مؤمنه اش، بانو هاجر، و عمه مکرمه اش، صاحبه خانم، گذراند. قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح را نزد معلمان و علماء منطقه فرا گرفت و در سال 1298 ش عازم حوزه علمیه اراک شد، و در سال 1300 ش اندکی پس از هجرت آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم، رهسپار حوزه علمیه قم شد و به ادامه تحصیل علوم حوزوی پرداخت.

هم زمان با فراگیری فقه و اصول به فراگیری ریاضیات، هیئت فلسفه، عروض، قوافی و فلسفه اسلامی و غرب و عالی ترین سطوح عرفان نظری و عملی پرداخت. او طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی پرداخت. در سال 40 و 41 ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی موجب شد تا رهبری نهضت اسلامی مردم ایران را به عهده گیرد که با تلاشهای خستگی ناپذیر ایشان این نهضت در سال 1357 به پیروزی رسید. و بالاخره در 14 خرداد 1368 پس از عمری مجاهدت، به ملکوت اعلا پیوست.(1)

باشد که از اندیشه و رفتار آن رهبر فقید درس آموزیم.

مخالفت جدّی با اصل نظام شاهنشاهی

در طول مبارزات مردم مسلمان ایران، عده ای بودند که در کنار مردم و با موج قیام آنان، همراه این حرکت گام برمی داشتند، ولی این همراهی را حدّی بود و اینان تا مرز مشخصی پیش می آمدند و معتقد به انجام اصلاحات و تغییرات بودند؛ اما هنگامی که حذف جدّی شاه مطرح می شد، آنان را تاب حرکت نبود و کشش و ظرفیت این همه تغییرات را نداشتند. ولی حضرت امام خمینی، بزرگ معمار انقلاب اسلامی، خواستار یک تغییر بنیادین بودند و اصل نظام شاهنشاهی و وجود شخص شاه را در رأس این نظام، مردود می دانستند و تمامی تصرفات آنان را نامشروع می شمردند و حرکت اصیل خود را بر اُصولی استوار می دانستند که از جمله آن اصول، حذف نظام شاهنشاهی و شخص محمدرضاشاه بود.

امام از ابتدا بی پرده این مسئله را مطرح کرد که وجود شخص شاه، گرفتاری اساسی ماست. ایشان در سخنرانی عصر عاشورای سال 42 در فیضیه تمامی گرفتاری ملت ایران را ناشی از سه امر معرفی کردند؛ شاه، اسرائیل و در خطر بودن دین(2). امام به کرّات از رژیم شاه به عنوان دستگاه جبّار یاد کرد و نوک پیکان حملات را متوجّه آن نمود و هیچ گاه حاضر به اصلاحاتی روبنایی در سایه وجود رژیم و شاه نشد و تا آخر بر روی این شعار ایستادگی نمود و معتقد بود که شاه باید برود و تا هنگامی که شاه در ایران بود، به ایران تشریف فرما نشد و به محض خروج شاه از ایران، برای سفر به ایران و ادامه رهبری نهضت، در کنار مردم مسلمان و انقلابی، تصمیم خود را گرفت.

جمهوری اسلامی

امام علاوه بر مخالفت جدّی با نظام شاهنشاهی، معتقد به جایگزینی نظامی بود که مُجری احکام اسلامی، و مبتنی بر آراء مردم باشد. باید به این نکته توجه داشت که هر حکومتی ـ هر چند که حق هم باشد ـ اگر مقبولیّت مردمی نداشته باشد، طبعا قادر به اداره جامعه نخواهد بود، چه اینکه در صورت عدم مقبولیت، کارشکنیها و مخالفتها از هر سو مانع پیش رفت امور خواهد شد.

امام در نجف با تدریس خارج فقه ولایت فقیه، این مسئله را روشن کرد که باید در فکر حکومت و اداره جامعه اسلامی بود. امام در مواضع مختلف به این مسئله اشاره نمود که ما به دنبال حکومتی اسلامی هستیم که اجرا کننده قوانین اسلام باشد. ایشان در مصاحبه ای فرمودند: «ماهیت جمهوری اسلامی این است که با شرایطی که اسلام برای حکومت قرار داده است، با اتکاء به آراء عمومی،هسته حکومت تشکیل شده، مجری احکام اسلام باشد.»(3)

احکام اسلام باشد

رژیم سلطنت که رفته، رژیم جمهوری اسلامی هم به حَسَب رأی من، الآن هست. اما به حَسَب نظر دنیا باید با آراء مردم درست بشود.»(4)

تنها این، مسیر انقلاب اسلامی است.»(5)

اسلامی، جمهوری اسلامی.»(6)

داشته باشید؛ دعوت کنید همه را.»(7)

نیست و ملت با اسلام است. ملت با روحانیت است.»(8)

مخالفت با ملّی گرایی

امام از ابتدا ماهیت نهضت را اسلامی معرفی نمود و هدف ملّت را «اسلام» دانست و در مراحل متعدّد انقلاب، مسئله در خطر بودن دین و هَدم اسلام و دشمنی کافران را به ملّت گوشزد نمود و به شدت همگان را از معرفی نهضت به عنوان ملّی و ملی گرایی برحذر داشت و با معتقدان این نظریه، میانه خوبی نداشت. آن امام در فرازی از بیانات هدایتگر خویش فرمودند: «ما دیدیم که خواست این 35 میلیون جمعیت این بود که ما اسلام را می خواهیم. در تمام صحبتها از اوّل تا آخر این نبود که ما ملّی گرا هستیم. ملّی گرایی برخلاف اسلام است.»(9)

می کنند، اشاره کرده، می گوید: «او هم مُسلِم نبود.»(10)

مستعمرین کشیده اند که مسلمین با هم مجتمع نباشند.»(11)

مظلوم را فدای فرقه گرایی و ملی گرایی نکنند.»(12)

خواهند چشید.»(13)

ستیز با شرق و غرب

برخی معتقدند که برای فائق آمدن بر دشمن و رفع مشکلات و موانع در این راه، باید به هر حال به یکی از قدرتهای بزرگ، تکیه کرده و از کمک و مساعدت آنها بهره جُست و از حمایتهای آنان برخوردار بود؛ چرا که با این امکانات موجود، نمی توان بدون بهره مندی از حمایتهای قدرتهای بزرگ، با دشمن جنگید و به پیروزی رسید؛ در حالی که امام رحمه الله از ابتدا با اتّکاء به قدرت معنوی و با شعار نه شرق و نه غرب، هدف و راه خود را آشکار نمود. ایشان در سخنرانی 4 آبان 1343 فرمودند: «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر.»

امام معتقد بود که برای مقابله با قدرت باطل، نمی توان از باطلی دیگر یاری گرفت و در واقع، نمی توان برای رسیدن به هدفی مشروع، از ابزار و آلاتی نامشروع بهره گرفت. به همین جهت، از ابتدا شرق و غرب را مورد حملات خویش قرار داد و هیچ یک از دو قدرت بزرگ دنیا از حملات او در امان نماند. اگر به مواضع و سخنان ایشان، نگاهی اجمالی بیندازیم، این مسئله به روشنی قابل درک است.

امام در پیام جهانی خود به زائران خانه خدا می فرماید: «... و بیت اللّه الحرام و کعبه معظمه، زائران عزیزی را در آغوش می کشد که حج را از انزوای سیاسی و انحراف اساسی به سوی حج ابراهیمی ـ محمدی، سوق داده و حیات آن را تجدید می نمایند، و بتهای شرق و غرب را در هم می شکنند، و معنای قیام ناس و حقیقت برائت از مشرکان را عرضه می دارند، و دل میقات در هوای زائرانی می تپد که از کشور «لاشرقیه ولاغربیه» آمده اند تا با تلبیه و لبیک لبیک، دعوت خداوند را به سوی صراط مستقیم انسانیت اجابت کنند و با پشت پا زدن به مکتبهای شرقی و غربی و انحرافات ملی گرایی، فرقه زدایی نموده... .»(14)

قرآنی «اشدّاء علی الکفار» بود.

تقابل با صهیونیسم

امام رحمه الله با بینش الهی و عمیقی که داشت، از اوّل پی به نقشه دقیق و مخرّب استعمارگران و دشمنان اسلام در به وجود آوردن و رسمیت بخشیدن به رژیم نامشروع صهیونیستی در قلب ملل اسلامی برد و آن را گوشزد نمود. امام در پیام خود به ملل و دُوَل اسلامی فرمود: «کرارا دولتها را به خصوص دولت ایران را از اسرائیل و عمّال خطرناک آن، تحذیر نمودم. این ماده فساد که در قلب ممالک اسلامی با پشتیبانی دُوَل بزرگ، جایگزین شده است و ریشه های فسادش هر روز ممالک اسلامی را تهدید می کند، باید با همت ممالک اسلامی و ملل بزرگ اسلام، ریشه کن شود.»(15)

شود.»(16)

سخنرانی عصر عاشورا در فیضیه فرمود:

«اینها با بچه های 16 ـ 17 ساله ما چه کار داشتند؟ سید 16 ـ 17 ساله به شاه چه کرده بود؟ به دستگاههای سفاک چه کرده بود؟ لکن این فکر پیش می آید که اینها با اساس مخالف اند... اسرائیل نمی خواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمی خواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمی خواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمی خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد.»(17)

می کوبند... .»(18)

(19)

اسرائیل است.»(20)

بشری می جنگند... .»(21)

که خود را علیه اسرائیل مجهز کند.»(22)

خستگی ناپذیر، سازش ناپذیر، شکست ناپذیر

مردان بزرگ، به فراخور عظمت روحی خود، اهدافی بس والا را در نظر دارند. آنها، دور دستها را می نگرند و به لحاظ داشتن جایگاه والا و احاطه بر اُمور، دایره دیدشان بسیار وسیع تر از دایره دید دیگران می باشد و طبعا در راه رسیدن به هدف موردنظر، به فراخور ارزش هدف، هزینه می کنند و برای رسیدن به آن هدف، خستگی به خود راه نداده و به شکست فکر نمی کنند؛ زیرا به هر حال، در راه انجام وظیفه معتقد به وجود شکست نیستند. امام از زمره آن مردان بزرگی بود که هدفی بس بزرگ را در نظر داشت. او به تحوّلی عمیق در جامعه و انقلابی فراگیر که منجر به تغییرات بنیادین در جامعه شود، می اندیشید.

از اینرو، ایشان برای نیل به این هدف، تمامی مشکلات و مصیبتها را به جان خود خرید و از بهترین جایگاه و موقعیت در حوزه علمیه چشم پوشی نمود و دستگیری و زندان و تبعید را بر آن ترجیح داد و هیچ گاه با دشمن از سر سازش در نیامد. او پیشاپیش به استقبال این گونه مشکلات می رفت.

امام پس از آزادی از زندان شاه در ردّ مطلبی که از طرف رژیم شاه به دروغ در مطبوعات به روحانیت نسبت داده شده بود که مقامات روحانی با دولت به توافق رسیدند، مطالبی بیان کردند و شدیدا این مسئله را ردّ نمودند. ایشان با کمال شجاعت فرمودند: «خمینی آنجا هم که بود، تو حبس هم که بود، مجد اسلام را حفظ می کرد. می تواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اسلام، این قدر زحمتش را کشیده است، ائمه هدی این قدر خون دلش را خورده اند، علماء اسلام این قدر زحمت کشیده اند، خمینی و امثال خمینی می توانند که یک چیزی بگویند که برخلاف مصالح اسلام باشد؟»(23)

و خستگی ناپذیر امام، به ایشان، اجازه سکوت نداد.

آنگاه که امام فرزند برومند خود را از دست داد، در حالی که او را امید آینده اسلام می دانست، خم به ابرو نیاورد و حتی در مقابل دیدگان اغیار، اشکی نریخت؛ در حالی که علاقه عجیبی به آن شهید داشت و در این باره دارای روحی سرشار از عواطف و احساسات بود. او شهادت فرزند خویش، آقا مصطفی، را از الطاف خفیه الهیه دانست.

هنگامی که امام در عراق بود و از آنجا انقلاب را رهبری می نمود، در تخییر بین باقی ماندن در سکوت و بین ترک آنجا و ادامه فعالیتها، راه دوم را برگزید و تسلیم فشارهای دشمنان نگردید. امام در مقابل آنان فرمود: «... و ما هم تعهداتی خودمان داریم نسبت به اسلام و نسبت به ملت خودمان. ما به کار خودمان ادامه می دهیم... من اعلامیه می دهم، نوار هم پر می کنم و می فرستم. منبر هم اگر رفتم، صحبت می کنم. اینها چیزی است که من نمی توانم خلافش را بکنم.»(24) و بالاخره مجبور به ترک عراق گردید.

در ایران چه می گذرد.»(25)

نفس اماره.

غیرت دینی

امام، باتوجه به آموزه های اسلامی و سیره معصومان علیهم السلام ، سرشار از عفو و گذشت و بزرگی در مسائل شخصی خود بود؛ ولی هرگاه مسئله دین و ارزشهای اسلامی به میان می آمد، آرام و قرار نداشت.

او تحمّل کوچک ترین اهانتی را به دین و مقدّسات دینی نداشت. تاریخ فراموش نمی کند، آنگاه که شخصی منحرف با قلم آلوده خود، بنای توهین و اهانت به ارزشهای دینی و مقدّسات شیعه را گذاشت، امام سکوت را سزاوار ندانست و مدتی از حیات علمی خود را اختصاص به جواب به این یاوه گوییها داد و مشغول نوشتن کتاب شریف «کشف الاسرار» شد(26) که جواب دقیق، متقن و مستدل و شکننده ای برای آن نویسنده منحرف و کسانی چون او شد. آری، او از بزرگ مرزبانان ارزشهای اسلامی بود.

همه به یاد دارند که درخصوص مصاحبه ای که در صدای جمهوری اسلامی با شخصی انجام شده بود و کلماتی از زبان شخص مصاحبه شونده صادر شده بود که بوی اهانت به شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام می داد، امام به سرعت موضع گرفت و برخورد قاطع نمود(27) تا این نوع حرکات، برای همیشه خاموش شود.

برخورد آن بزرگ مرد با توطئه جهانی اهانت به ساحت مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله توسط سلمان رشدی که ارتباط مستقیم با سیاست خارجی جمهوری اسلامی داشته و دارد و نیز موضع صریح و بی پرده ایشان(28) در آن شرایط سخت نظام؛ یعنی اعدام نویسنده آیات شیطانی، سندی است روشن بر اوج روحیه غیرت دینی در وجود امام خمینی رحمه الله که از جان و دل مدافع ارزشهای اصیل اسلامی بود و در این راه ذرّه ای کوتاه نمی آمد.

صراحت و قاطعیت

امام اهل تعارف و مجامله گویی نبود. او در لفّافه سخن نمی گفت. او آنچه را که تشخیص می داد صحیح است، با صراحت مطرح می کرد. او ملاک تأیید و ردّ افراد و گروهها را پایبندی و عدم پایبندی آنان به ارزشها می دانست. او با کسی عقد اُخوّت نبسته بود. امام رحمه الله آنگاه که در زندان شاه بود، به دولتمردان گفت: «حالا که محصورم، بیخود من را رها نکنید، برای اینکه من وقتی رها بشوم، باز همان حرفهاست. من با شما هیچ قوم و خویشی ندارم و من اگر یک چیزی را دیدم، می گویم.»(29)

هستند، آنجا را تصفیه کنند.»(30)

آنها را بدون هیچ گذشتی، طرد خواهند کرد.»(31)

(32)

خواهد شد.»(33)

منادی وحدت

در باورهای امام، مسئله وحدت و یکپارچگی، جایگاه ویژه ای دارد. امام همیشه در طول نهضت و پس از پیروزی انقلاب، این امر مهم را مورد توجه قرار دادند که اگر در میان امّت اسلامی، اختلاف باشد، هیچ گاه به هدف خود و پیروزی نائل نخواهد شد. باید توجه داشت که امت اسلامی همیشه از اختلافات داخلی رنج برده است و شاید عمده دلیل عقب ماندگی ملل اسلامی را بتوان همین مسئله دانست. اگر در جامعه ای عنصر وحدت وجود نداشته باشد، هر قدر آنکه ملت ما می خواهد، جمهوری اسلامی است، نه جمهوری فقط، نه جمهوری دمکراتیک، نه جمهوری دمکراتیک اسلامی

هم آن جامعه از جهت نیروی انسانی و قدرت نظامی در سطح بالایی باشد، در رودررویی با بحرانها نمی تواند انسجام خود را حفظ نماید و این امری طبیعی است؛ چه اینکه در چنین جامعه ای نیروهای داخلی در یک مسیر و برای یک هدف مشخص قدم برنمی دارند و چه بسا در حرکت خود با هم در تعارض باشند و طبعا به مرور، موجب حذف یکدیگر خواهند شد و دشمن نیز بهترین استفاده را از این شرایط خواهد کرد.

امام در شرایط مختلف بر روی مسئله وحدت در جامعه و وحدت بین مسلمانان تأکید فراوانی داشتند. و لذا تشکیل گروهها و احزاب متعدّد را تا حدّی قبول داشتند که اختلاف نظرها موجب تخریب نباشد و اختلافها در اصول نباشد. امام منادی وحدت بود و شدیدا همه را از گروه گرایی برحذر می داشت.

ایشان این مسئله را امری فرا ملّی می دانست و در بعدی وسیع تر و فراتر از کشور اسلامی مطرح می نمود و آن را به عنوان راهکاری اساسی در سطح بین الملل و ملل اسلامی ارائه می کرد. ایشان در پیام مهم حجّ در سال 58 به مسلمانان جهان اعلان نمودند: «ای مسلمانان جهان و ای پیروان مکتب توحید! رمز تمام گرفتاریهای کشورهای اسلامی، اختلاف کلمه و عدم هماهنگی است و رمز پیروزی، وحدت کلمه و ایجاد هماهنگی است، که خداوند تعالی در یک جمله بیان فرموده: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه ِ جَمیعا وَلاتَفَرَّقُوا».»(34)



1. برگرفته از: حدیث بیداری، حمید انصاری، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ3، 1374.

2. صحیفه نور، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ج1، ص56.

3. صحیفه امام، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی رحمه الله ، چ1، 1378، ج4، ص479.

4. همان، ج6، ص153.

5. همان، ص265.

6. همان، ص267.

7. همان، ص348.

8. همان، ص458 ـ 457.

9. همان، ج12، ص334.

10. همان، ج14، ص456.

11. همان، ج13، ص387.

12. همان، ج20، ص94.

13. همان، ج21، ص88.

14. همان، ج19، ص334.

15. صحیفه نور، ج1، ص139.

16. همان، ص12.

17. همان، ص54.

18. همان.

19. همان، ص56.

20. همان، ص106.

21. همان، ص136.

22. صحیفه امام، ج10، ص160 ـ 159.

23. صحیفه نور، ج1، ص70.

24. کوثر «مجموعه سخنرانیهای حضرت امام خمینی رحمه الله همراه با شرح وقایع انقلاب اسلامی»، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چ1، 1371، ج1، ص442.

25. همان، ص438.

26. هفتاد سال خاطره از آیت اللّه سید حسین بدلا، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص202.

27. صحیفه نور، ج21، ص76.

28. همان، ص86.

29. صحیفه امام، ج12، ص215.

30. همان.

31. همان، ج21، ص108.

32. همان، ص350.

33. همان.

34. همان، ج10، ص160.