به گزارش وبلاگ سیستانی"یکی از ارکان انسانیت انسان اندیشه ی وی است که هویتی سیال دارد. اندیشه اندیشیدن است و هر جا متوقف شود خود را از دست میدهد.
✍
اندیشیدن به معنای عام، عدم توقف در یک مرحله ی معین از تفکر است و عین
آزادی است. ما وقتی آزادی را مطرح میکنیم یک « از » مطرح میشود.
✍
سوال میشود اگر اندیشیدن سیال عین آزادی است، آزادی از چه چیز است؟ پاسخ
این است که آزادی از هر دگم موجود، از هر عاطفه ی موجود، از هر احساس
موجود.
✍ این دگم ها، عاطفه ها و احساس ها و یافته های موجود که ما
را احاطه میکنند و خودِ کاذبی برای ما میسازند و چون ابر ما را می پوشانند و
ما را به توقف دعوت میکنند. آزاد گشتن اندیشه از همه ی اینها یک حرکت،
فعالیت و خلاقیت است.
✍ آزادی اندیشه به معنای در اسارت هیچ دگمی
نبودن، در اسارت هیچ عاطفه و احساسی نبودن و همه ی اینها را درنوردیدن،
وضعیتی نیست که یک بار برای انسان حاصل شود و تمام گردد. اینطور نیست که
آدمی به مرحله ای میرسد که میگوید من آزادم.
✍ آزادی اندیشه یک امر
ساکن و یک امر ثابت نیست، یک خصلت نیست که انسان آن را به دست آورد و بعد
متخلق به آن خلق بماند. این آزادی یک شدن دایم است. مسئله این است که ؛
موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
✍ اگر بشود از انسان یک تعریف ثابت داد، اندیشه ی آزاد یکی از عناصر آن تعریف است.
✍
اندیشه ی آزاد دائما آن چه را که دارد، میخواهد کنار بگذارد برای اینکه
وقتی متوقف شود و بگوید آن چه را که به آن آگاهم نهایت آن چیزی است که
میتوانم داشته باشم، همان جا زندانی شده است.
✍ همان جا هویتش لطمه
خورده است. اندیشه چیزی نیست که بتواند پوسته ای بگیرد و بماند، اندیشه
نمیتواند به شیء تبدیل شود. هویت اندیشه، اندیشیدن است و اندیشیدن یک جریان
دائم است.
✍ملاحظه میکنید که در این تعریف فلسفی، آزادی به معنی یک حق نیست که به آدمی بدهند و قوانین اساسی کشورها بنویسند. پروفسور دکتر محمد مجتهد شبستری
کتاب " ایمان و آزادی "